اين آقا حق دارهآخ كه چن روز پيش چقدر دلم برف ميخواست، الانم ميخواد ولي در شرايط ايمن! يعني زمستون، پشت شيشه. برفاي اين چن روزه يه هو ظرف نيم ساعت ميان و كار دو شبانه روز و انجام ميدن.
اين آقا حق داره از برف
گله كنه، غر بزنه و خلاصه خاندان آب و هوا رو با هم در يك چشم به هم زدن آباد كنه. اون شبي كه اين
ينده خدا تصادف كرد، بنده هم اون طرفا بودم يعني شايد ما در دو طرف يه خيابون بوديم، وقتي كه برف شروع شد در ظرف 5 دقيقه، خيابون بسته شد و من با كمال خونسردي ماشينو زدم كنار و زنجير چرخ بستم و با خيال راحت شروع به ادامه رانندگي كردم ولي به خاطر الطاف شهرداري كه در هر خيابوني بايد چاله وجود داشته باشه، هنوز دو سه متر بيشتر نرفته بودم كه ماشين افتاد تو چاله و يه ليز بازي جانانه و تصادف با يه ماشين ديگه! خوشبختانه ماشينا چيزي نشد ولي الطاف شهرداري مثل سرعت گيرهاي لاستيكي و سيماني باعث شد كه تا آخر خيابون يه چن باري دور درجا بزنم و خوشبختانه چون فقط من زنجير داشتم هيچ ماشيني اون اطراف نبود و خلاصه به خير گذشت. ولي انصافاً اگه يه زماني يه بارون نم نم خيلي عاشقونه ديدين و در ضمن خواستين براي احوال پرسي از آقا كيوان، تشريف ببريد منزل ايشون، حتماً وسيله نقليه خود را به تجهيزات زمستاني مجهز كنيد
نوشته شده توسط رضا 2:59 PM
برفو باز خدا و باز آسمان و باز ابر ........ برف زیبای سپید آمد تا دود زشت سیا ه را دمی براند........تا باز روز از نو، روزی از نو .... تا کی خجالت بکشیم، تا کی به خود بیاییم ......که تا بوده همین بوده ، انتظار تا اتفاق.
یاد روز هایی بخیر که برف ما را برای برف بودنش شـادمـان می ساخت و آدم برفی هایمان سپید و خندان بودند.

نوشته شده توسط رضا 4:58 PM