هم نفس ِ قسمتمن، تو
پايان فصل من و آغاز فصل ما شدنمان را در كنار هم و با صداي باران و بوي خاك نمناك شروع كرديم و به انتظار جشني بزرگتر در آيندهاي نه چندان دور، تصميم به پرواز گرفته ايم، مي خواهيم به آسمان رفته و اوج را تجربه كنيم .
براي ما هميشه باران و بوي خاك باران خورده، يادآور اين روز دوست داشتني خواهد بود

نوشته شده توسط رضا 5:30 PM
...
باران پردهاي نشد تا رفتنت را نبيبنم و حجابي بود تا ماندنم را نبيني، بگو به من آيا هنوز هم زمزمههاي عاشقانهام را ميشنوي؟ دلم گرفته...

نوشته شده توسط رضا 9:27 AM